بازگشت دوباره...
اهورای من ...پسر زیبایم ؛ مدت هاست از تو ننوشته ام ، مدت هاست وقت نمی شود مادرانه هایم را اینجا برایت ثبت کنم . تقریبا دو سالی می شود!!بگذار به پای گرفتاری های زندگی ...، از یک طرف درس ، از طرفی کار و مدرسه و از همه مهم تر تو ! اهورا جان ، این روزها زمان بیشتری را برای آموزش و با تو بودن سپری میکنم .فکر نکنی اگر چیزی اینجا ثبت نشده از غفلت یا بی خیالی بود ... نه ، همه چیز من تو هستی ، تمام وقت من و بابا برای توست و تا جایی که بتوانیم در کنار تو ، برای رسیدن به آرزوهای قشنگت تلاش می کنیم... امروز دوباره و یکهو دلتنگ نوشتن شدم. سعی میکنم خاطرات جامانده را دوباره ثبت کنم تا یادگاری باشد برای روزهای آینده ات ...🤭 ...